سفره دل

... آروم باش هر آشوبی پایانی داره...

بارونی(فاطمه) شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، 7:26 PM

دختر کوچولو و پدرش از رو پلي ميگذشتن. 
پدره يه جورايي مي ترسيد، واسه همين به دخترش گفت: 
«عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي تو رودخونه.» 
دختر کوچيک گفت: 
«نه بابا، تو دستِ منو بگير..» 
پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد:چه فرقی میکنه؟!!!!!؟؟؟؟ 
دخترک جواب داد: «اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي واسه م بيوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. 
اما اگه تو دست منو بگيري، من، با اطمينان، ميدونم هر اتفاقي هم که بيفوته، هيچ وقت دست منو ول نمي کني.» 
به عشق همه ی پدرا ... اونایی که هستن رو خدا نگه داره ... اونایی هم که رفتن رو خدا بیامرزه .... 

 

ساخت کد بکگراند


دانلود آهنگ

آمارگیر وبلاگ

بیوگرافی
خدا همیشه هست پس ما تنها نیستیم...
.
.
موزیک رو حتما پلی کنید...
آخرین نوشته‌ها
نوشته‌های پیشین
دوستان