هر سال همینه، نزدیکای پاییز برای من انگاری بهار بقیس.
میشینم برای خودم قیامت به پا میکنم.
داشته نداشته هامو، یافته های یه سالمو مرور میکنم.( این قسمتش خیلی با خودم کلنجار میرم اون فاطمه کمال گرا رو بزارم کنار
)
و سخت ترین بخش این کار مرور ادماس
کسایی که اومدن و کسایی که از دست دادی؛
حالا چه از طریق مرگ و یا از هر طریق دیگه ای!!!
حالا بماند که با خودم میگم ببین فاطمه اگر سال بعد تو هم نباشی چی؟
خدا میدونه چقدر این روزا تنهایی پسندم شده...
امسال ولی خیلی تفاوت داره حالم با سال های قبل :()
دعا میکنم سالم بیام بیرون از قیامت مغزم![]()
پ ن: بعد مدت های زیادی که برگشتم بلاگفا یا همه رفتن یا به کل سبکشونو عوض کردن تغییرات بزرگی هم تو زندگی خیلی هاشون ایجاد شده حقیقتا باریکلا به بعضی ها.
سخت ترین کار بعد کار معدن انتخاب واحده دانشگاه فرهنگیانه!!!
و وقتی سخت تر میشه که هیچ کدوم از استادا رو نمیشناسی.
و در نهایت ضربه اخر هم موقعی میخوره که اون درس رو دوس نداشته باشی:)
![]()